English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2695 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
inertial guidance U سیستم هدایت داخلی موشک هدایت خودکار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
celestial guidance U سیستم هدایت نجومی موشک هدایت موشک یا قمرمصنوعی با استفاده از صورفلکی
gyro pilot U سیستم هدایت خودکار ناو هدایت ژیروسکوپی ناو هدایت نجومی خودکار ناو
guidance U هدایت کردن وسیله یا هواپیمامنطقه پوشش سیستم هدایت هواپیما منطقه زیر پوشش سیستم هدایت
beamrider U موشک هدایت شوندهای که به وسیله اشعه رادار هدایت میشود
homing guidance U هدایت هواپیما یا موشک بااستفاده از امواج رادار هدایت الکترونیکی
maces U نوعی موشک هدایت شونده که با انرژی جنبشی هدایت میشود
mace U نوعی موشک هدایت شونده که با انرژی جنبشی هدایت میشود
terminal guidance U هدایت موشک در مراحل اخرمسیر هدایت هواپیما ازفرودگاه یا به فرودگاه
armstrong U سیستم عمل کننده فرامین موشک هدایت شونده
guidance U هدایت کردن سیستم هدایت هدایت
stellar guidance U سیستم هدایت نجومی موشکهای هدایت شونده
coupled mode U روش کنترل پرواز خودکار بااستفاده از سیستم هدایت زمینی
sprints U نوعی موشک ضد موشک هدایت شونده زمین به هوا با کلاهک اتمی
sprinted U نوعی موشک ضد موشک هدایت شونده زمین به هوا با کلاهک اتمی
sprint U نوعی موشک ضد موشک هدایت شونده زمین به هوا با کلاهک اتمی
guded missile U موشک هدایت شوند
guided missile U موشک هدایت شونده
guided missiles U موشک هدایت شونده
cruise missile U موشک هدایت شونده کروز
laser guidance U هدایت لیزری بمب یا موشک
pgm U نوعی موشک هدایت شونده
cruise missiles U موشک هدایت شونده کروز
free rocket U موشک غیر هدایت شونده
entac U موشک ضد تانک هدایت شونده فرانسوی
nike ajax U نوعی موشک ضد هوایی هدایت شونده
midcourse guidance U هدایت موشک در مسیر میانه یا مسیر پرواز ازاد موشک
fighter direction U هدایت کردن هواپیماهای شکاری هدایت جنگنده ها ازروی ناو
sparrow U نوعی موشک هوا به هوای هدایت شونده
sparrows U نوعی موشک هوا به هوای هدایت شونده
bull pup U نوعی موشک هدایت شونده هوا به زمین
falcons U موشک هدایت شونده هوا به هوای فالکن
falcon U موشک هدایت شونده هوا به هوای فالکن
proportional navigating U هدایت موشک به طورهماهنگ با مسیر تعیین شده
guided missile cruiser U زره شکن حامل موشک هدایت شونده
pursuit navigation U ناوبری و هدایت موشک باامواج الکترونیکی تا هدف
pseudopursuit navigation U ناوبری و هدایت موشک فقط در سمت هدف
nike hercules U موشک ضد هوایی نایک هرکولس هدایت شونده
director U هواپیمایی قادر به هدایت یک رسانگر بدون سرنشین یا یک موشک
control U وسیله تغییرسمت و مسیر هواپیما دستگاه هدایت موشک
controlling U وسیله تغییرسمت و مسیر هواپیما دستگاه هدایت موشک
controls U وسیله تغییرسمت و مسیر هواپیما دستگاه هدایت موشک
directors U هواپیمایی قادر به هدایت یک رسانگر بدون سرنشین یا یک موشک
automatic pilots U دستگاه خودکار هدایت کشتی وهواپیما
automatic pilot U دستگاه خودکار هدایت کشتی وهواپیما
terriers U نوعی موشک زمین به هوا باسوخت جامد و هدایت شونده
terrier U نوعی موشک زمین به هوا باسوخت جامد و هدایت شونده
active homing guidance U هدایت خودکار با استفاده ازامواج ارسالی یا دریافتی
homing phase U مرحلهای از پرواز موشک هدایت شونده بین نیمه مسیرو نزدیک هدف
mauler U نوعی موشک هدایت شونده باسکوی خود کششی مخصوص پدافند هوایی
master slave manipulator U بازو و دست خودکار که به وسیله اپراتوراز فاصله دوری هدایت میشود
teleran system U نوعی سیستم ناوبری که بااستفاده از رادارهای زمینی و سیستم تلویزیونی هواپیماهای سرگردان دراطراف محوطه فرودگاه را به باند هدایت میکند
laser guidance U سیستم هدایت لیزری
conductance U ضریب هدایت قدرت هدایت
omnidirection range U سیستم هدایت چند جهتی هواپیما
regulus U نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
rocketeer U هدایت کننده پرتابه یا موشک دانشمند پرتابه شناس
mainframe computer U سیستم کامپیوتری قوی که میتواند حافظه با فرفیت بالا را هدایت کند و نیز وسایل پشتیبانی را
steering U فرمان ماشین سیستم فرمان یا هدایت
ACD U سیستم تلفن خاص که میتواند تماسهای متعددی را مدیریت کند و آنها را طبق دستورات برنامه ریزی شده در پایگاه داده ها هدایت کند
aided tracking U سیستم ردیابی خودکار سیستم تعقیب خودکار هدفها
link encryption U خودکار کردن سیستم رمز اتصال سیستم رمز به یک سیستم مخابراتی خودکار
azimuth guidance U هدایت هواپیما از نظر سمتی هدایت سمتی هواپیما
languages U زبان در سیستم هدایت پایگاه داده ها که امکان میدهد در پایگاه داده ها به راحتی جستجو شود و پرسش شود
language U زبان در سیستم هدایت پایگاه داده ها که امکان میدهد در پایگاه داده ها به راحتی جستجو شود و پرسش شود
storage U 1-حافظه داخلی کوچک با دستیابی سریع سیستم که حاوی برنامه جاری است . 2-حافظه کوچک داخلی سیستم
blessed folder U در یک سیستم Apple Maciontosh پرونده سیستم که حاوی فایل هایی است که به طور خودکار در هنگام روشن شدن سیستم بار شدند
conduction U هدایت
navigators U هدایت گر
lead U هدایت
leads U هدایت
leading U هدایت
total conductivity U هدایت کل
transduction U هدایت
guidance U هدایت
navigator U هدایت گر
steerage U هدایت
direction U هدایت
conductance U هدایت
rede U هدایت کردن
directs U هدایت کردن
conveyed U هدایت کردن
conduction U هدایت تنظیم
conduction U هدایت گرم
image line U هدایت تصویر
directed U هدایت کردن
con U هدایت کردن
hydraulic conductivity U هدایت ابی
conveys U هدایت کردن
direct U هدایت کردن
ionic conduction U هدایت یونی
joystick U سکان هدایت
conducts U هدایت کردن
conducting U هدایت کردن
conducted U هدایت کردن
operating stand U اطاق هدایت
conduct U هدایت کردن
directing U هدایت کردن
leading marks U نشانههای هدایت
leading line U خط هدایت هواپیما
admittance U هدایت فاهری
conveying U هدایت کردن
joysticks U سکان هدایت
steering U هدایت کردن
heat conductivity U هدایت حرارتی
avigation U فن هدایت هواپیما
conductivity U ضریب هدایت
afferent transmission U هدایت اورانی
convect U هدایت کردن
afferent conduction U هدایت اورانی
dirigible U قابل هدایت
convey U هدایت کردن
conductivity U قابلیت هدایت
conductive U قابل هدایت
conduction velocity U سرعت هدایت
bus bar line U سیم هدایت
canalization U هدایت در مسیر
direction U هدایت رهبری
commutate U هدایت وتغییر
conduct of fire U هدایت تیراندازی
conductance U میزان هدایت
conductibility U قابلیت هدایت
conductible U قابل هدایت
electric conduction U هدایت الکتریسیته
electrical conductivity U هدایت الکتریکی
electron conduction U هدایت الکترون
navigating U هدایت کردن
navigates U هدایت کردن
navigated U هدایت کردن
navigate U هدایت کردن
cons U هدایت کردن
guide way U مسیر هدایت
conning U هدایت کردن
conned U هدایت کردن
superconductivity U فوق هدایت
enlightened U هدایت شده
guides U هدایت کردن
guided U هدایت کردن
guide U هدایت کردن
fire direction U هدایت اتش
conning tower U برج هدایت
heat conduction U هدایت حرارتی
template U ریل هدایت
director U هدایت کننده
stream line U خط هدایت جریان
undirected U هدایت نشده
templates U ریل هدایت
directors U هدایت کننده
vee guideways U مسیر هدایت "وی "
steerable U هدایت کردنی
management U هدایت یا سازماندهی
managements U هدایت یا سازماندهی
vectored U تراست هدایت شونده
photoconductivity U قابلیت هدایت نور
transverse conductance U مقدار هدایت عرضی
fire direction net U شبکه هدایت اتش
vectored thrust U تراست هدایت شونده
conducts U هدایت کردن بردن
fire direction center U مرکز هدایت اتش
fire control U کنترل یا هدایت اتش
fire direction U هدایت کردن اتش
direction U مسیر هدایت کردن
guideway U شیار هدایت کننده
aircraft modification and control U کنترل و هدایت هواپیما
heat conductivity U قابلیت هدایت حرارت
lead U سیر هدایت الکتریکی
barrels U وفیفه هدایت در یک ترمینال
barrel U وفیفه هدایت در یک ترمینال
magnetic permeance U مقدار هدایت مغناطیسی
susceptance U مقدار هدایت کور
conduction U رسانش الکتریکی هدایت
leads U سیر هدایت الکتریکی
input of current U تغذیه و هدایت جریان
increase in conductivity U افزایش قابلیت هدایت
ideal conductivity U قابلیت هدایت ایده ال
hot blast main U هدایت هوای دم داغ
absolute joystick U سکان هدایت مطلق
high conductivity U قابلیت هدایت زیاد
tactical control U کنترل و هدایت تاکتیکی
conduct U هدایت کردن بردن
trafficked U تجارت هدایت شده
conduct grade U درجه هدایت یک ماده
conductance U مقدار هدایت واقعی
channelising island U سکوی هدایت کننده
conductibility U ضریب هدایت مخصوص
trafficking U تجارت هدایت شده
conducted U هدایت کردن بردن
conducting staff U ستاد هدایت کننده
diathermacy U خاصیت هدایت گرما
traffics U تجارت هدایت شده
current carring U انتقال یا هدایت جریان
director U هدایت کننده اتش
conductivity U ضریب هدایت یا انتشار
conducting U هدایت کردن بردن
steered wheel U چرخ هدایت شده
bell's bund U دیوار هدایت کننده اب
ballistic director U هدایت کننده بالیستیکی
directional U وابسته به راهنمایی و هدایت
dredging ladder U هدایت کننده سطل
direction center U مرکز هدایت عملیات
directing staff U ستاد هدایت کننده
Recent search history Forum search
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1 In last fit, DOS starts at high addresses and works downward
2تعریف فونتیک چیست؟
1Open the "Wind Farm" subsystem and in the Timer blocks labeled "Wind1" and "Wind2", Wind3" temporarily disable the changes of wind speed by multiplying the "Time(s)" vector by 100.
1بفرمایید
1معنی lead lag compensator
1nternal brand management of destination brands: Exploring the roles of destination management organisations and operators
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com